پرکاربردترین اصطلاحات مربوط بیماری در زبان انگلیسی
همانطور که بخاطر دارید در مطالب قبل در مورد اهمیت یادگیری لغات و اصطلاحات پرکاربرد و ارتباط آن با مکالمه و یادگیری شما صحبت کردیم.اصطلاحات مربوط بیماری
در این مقاله آموزشی قصد داریم برخی از لغات و اصطلاحات پر کاربرد در مورد بیماری ها را به شما آموزش دهیم.
تا راحت تر بتوانید در محیط بیمارستان و داروخانه و با دکترها ارتباط برقرار کنید.
feel ill, sick
حال ندار و بیمار بودن
have a temperature
تب داشتن
have a pain in your back, chest, waist, arm, shoulder
درد پشت، سینه،کمر، دست و شانه داشتن
have a headache
سردرد داشتن
feel weak
ضعف داشتن
feel dizzy
سرگیجه داشتن
suffer from stomach cramps
دل پیچه داشتن
have a black eye
کبود شدن پای چشم
have a swollen, sprained ankle, wrist, foot
ورم کردن، پیچ خوردن قوزک پا، مچ دست و پا
have a lump
ورم داشتن داشتن
have a broken leg
دچار شکستگی پا شدن
have a fracture
شکستگی داشتن (در بخشی از بدن)
burn, cut a finger
سوختن یا بریدن انگشت
sprain an ankle
رگ به رگ شدن قوزک پا
be allergic to antibiotics
آلرژی داشتن به آنتی بیوتیک
produce an allergic reaction
آلژی داشتن نسبت به چیزی
عبارات مهم مربوط بیماری در زبان انگلیسی
come down with a cold
مبتلا به سرما خوردگی شدن
be in bed with a cold
بخاطر سرما خوردگی در رختخواب افتادن
have a heart attack, stroke
سکته قلبی/ مغزی کردن
suffer from asthma, malnutrition, diabetes
مبتلا به آسم، سو تغذیه یا دیابت بودن
fight cancer, depression, addiction, alcoholism
مبارزه کردن با سرطان، افسردگی، اعتیاد یا الکل
go to see a doctor
پیش دکتر رفتن
examine a patient
معاینه کردن بیمار
take/ feel your pulse
گرفتن نبض
take/ measure your temperature
درجه حرارت بدنتان را اندازه گرفتن
diagnose an illness/ disease
تشخیص دادن بیماری
diagnose a condition, disorder
تشخیص یک وضعیت یا اختلال
prescribe medicine
تجویز کردن دارو
make up a prescription
نسخه نوشتن
take someone to hospital
کسی را به بیمارستان بردن
undergo an examination, operation
تحت معاینه یا عمل جراحی قرار گرفتن
dress a wound
پانسمان کردن زخم
a bandaged arm, leg
دست یا پای پاند پیچی شده
put on a plaster
گچ گرفتن
give an injection
آمپول زدن
have a blood test
آزمایش خون دادن
prevent the spread of disease
پیشگیری از شیوع بیماری
enhance, build immunity to a disease
بالا بردن مصونیت/ ایمن سازی بدن در برابر یک بیماری